آفتاب پرست

ساخت وبلاگ
خودم را میگذارم در میانه صفحهبه من نگاه میکنمبا دقت و با شهودهر چه هست و نیستهر چه برایم باقی ماندهتکه های دوست داشتنی تنمکه همه این راه را آمده انداین دردها را لذت ها را چشیده اندهیچ گاه درست دیده نشده اندهیچ وقت قدر دانسته نشده اند...نگاهشان میکنممن کوچک بودمکوچکترین فرد خانوادهبه خاطر کوچک بودنم باید همه چیز فرق میکرداما نمیکرد...مسئله همیشه یک چیز دیگر یک جای دیگر بودیک بچه دیگر که سرکش تر است یا آن یکی که سلیقه غذای خاصی داردشاید هم دیگری که کروموزوم متنوع تری را از روز ازل صاحب شده استبخت با من یار نبود، هیچ کدام این بچه ها من نبودممن آن کسی بودم که اتفاقها قبل از آنکه کسی بخواهد نگرانم شود افتاده بود...سیلی های محکم را قبل از همه فجایع خورده بودمو همیشه پشت یک اسم، خالکوبی یا یک غریبه خودم را پنهان کرده بودماز چشم های آشنایی که صلح مهمانم نمیکردند...از دستان آشنایی که محبت همراهشان نداشتند...حق داشتم!به قدر همه روزها و همه شبهایی که بلاتکلیف بوده ام و خودم را مقصر دانسته ام،همه دردهایی که لازم نبود و باعثش بودم،خودم را باید روزی جایی میبخشیدمو آغوش میگرفتم.همه عجایب خلقتم را همه چیزی که هستم راو همه آن تمرکزی که نیاز داشتم رابالاخره روی خودم بگذارماین بار هم باید بگذارم همه برای آخرین بار خیال کنند از پس همه کارهایم بر آمدمچون غریبه ها دیگر غریبه نیستند کسان منندخالکوبی کوچکی که فکر میکردم از آن پشیمان میشوم میتواند بزرگتر از این باشد و اسم ناشناسم دیگر تنها اسم من است...هیچ چیز را پنهان نمیکنمفقط با همه وجود حضور دارمو پشت هیچ بهانه ای دیگر دنبال توجیه نمیگردمتنها توجیه خود منمبه همین پررنگی! آفتاب پرست...
ما را در سایت آفتاب پرست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baftab-parastttf بازدید : 29 تاريخ : سه شنبه 29 اسفند 1402 ساعت: 4:01

از هجوم فکر ها میروم روی زمین اتاق پهن میشومتنهایی ام به وسعت همه اینجاستتو با دست و پای کوچکت روی همه جای آن راه میرویدست میکشیخط خطی میکنی نقاشی میکشیطنازانه ناخنک میزنیبه همه ابعاد وجودم طعنه میزنیتو فقط یک روز دیگر را داری با همه وجود زندگی میکنی و من تنها تماشاگرم...همه چیز سختتر میگذرد وقتی که میخواهم ساعتی یا روزی امور در کنترل من باشمهمه چیز باید تسلیم تو باشدشاید آنوقت دستم را برای چند قدم گرفتی و همراهیم کردی...جز این هیچ قانونی را به من نیاموختیتسلیم!حرف حرف توستمن زمانی برنده میشوم که این را از قبل قبول کرده باشمباز روز دیگر میشودتو روی وسعت تنهاییم قدم میگذاریامروز اینطور بنظر میرسد که جنگی نیستپیروزی برای هیچ کداممان معنی ندارد...فقط مینشینیم و صفحه های خالی را نقاشی میکنیمحتی اگر با مرغوبترین مدادهای طراحیم باشدحتی اگر برای ورقه های مقوایی آن دفترها برنامه دیگری داشتمحالا همه چیز یک بازی است...من جای دیگری برای بودن ندارمپشت تو میایستم"کرم نما و فرود آکه خانه خانه توست..." آفتاب پرست...
ما را در سایت آفتاب پرست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baftab-parastttf بازدید : 8 تاريخ : چهارشنبه 16 اسفند 1402 ساعت: 11:54